هی فکر کنی که چه بنویسی و در آخر هم دستت خالی باشد برای عزیز ترینت.
و هی کلنجار بروی که آخر چهار خط بنویس اما دستت به قلم نیایید که نیاید!
اما خب وقتی یک روز می بینیش و انگار دنیا را به تو دادند (چرا انگار واقعا) و یک روز رادر آرزوی دیدنش تمام می کنی.
اینها حرفی نیست که بنویسی و توقع خواندن داشته باشی اما شاید بنویسی بهتر باشد!
یک چیز ته دلت می ماند که هی می زند به بغض گلویت!
این که بگوید:
"خیلی امروز باهات حرف زدم بسه دیگه،فردا بیشتر زجر مال میشم"
حق دارد این را بگوید، حق دارد.
خدا کند این دوران زجرآور به پایان برسد!
دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم / نقشی به یاد تو بر آب می زدم
راست گفتم فردا که هیچی امروز کلی دلم میخواست باهات حرف بزنم
نمیدونم راهش چیه؟!
فراموش کردنت؟!!!!!!یا.....
منتظر نوشتت بودم از ظهر تاحالا
واقعا!
پس هر روز سه چهار بار بنویسم!
اما ...
خیلی بدی که زود میخوابی
زشته پسر مگه تو......
وگرنه....
من چیکار کنم ..........
چرا اینقدر سر درگمم!
راستی تو چرا اینقد به دختای مردم نیگا میکنی؟
نداری ببخشید چرت گفتم
هرکاری دوس داری بکن
امروز هرکاری کردم که بهت فکر نکنم اما....
خسته که میشم بدتره انگار
از خدا خجالت میکشم
قرارمون که یادت نرفته هنوز؟
چه کار کنم خب خوابم می گیری!
زنگ می زدی بیدارم می کردی!!
من کی نگاه کردم خب اون موقع هم تو رو اتفاقی دیدم.
مگه می شه قرارمون یادم بره مگه می شه!
Bas chera etefaghi man u ro nemibinam?:d amar bache hamonam daria
تو رو کجا باید می دیدم؟
یه بار دیدمت دیگه
آمار هم ندارم بابا
دیدم تو دفتر مدیر گروهتون دخترا هستن گفتم شاید تو هم هستی
میگم من چرا تو رو نمیبینم؟
البته من یکم کورم :))
من همش یه بار دیدمت خب!
داشتی صحبت می کردی با دوستات حواست نبود!
دوستم زینب بود:دی
یا همون زیزو
حمیده هم پیشم بود نزدیک اسانسور :))) جای محمد خالی
نمی دونم کی باهات بود!
خودم هم نگاه هم رو ازت می دزدیدم!
پس همین که ندیدمت:)
البته میدیدمتم با اون مشغله ذهنی که اونروز داشتم بعید میدونم میفهمیدم کی بودی
اره خیلی سخت مشغول گفت و گو بودی
ببین ما دیوونه ایم اینطوری باهم حرف میزنمیا
البته فعلا تنها جایی که خواهرت نیس
:))
خب بیا تو چت حرف بزنیم!
راستی یه چیز دیگه غیر من و تو یکی دیگه هم اینجا رو میخونه
من لو دادم شرمنده
تقصیر خودت بود البته
کی؟
محمد؟
خیلی ....
یه مکان پیدا کرده بودیم با هم حرف بزنیم لو دادی!
خیلی چی؟
اگه مردی بقیه شو بگو ؟
اونروز ناراحت بودم گفت چی شده من لینک دادم اب پاکی رو بخونه !فکر نکنم حالا حالا بیاد بخونه ینی اینقد علافه؟
اولا نباید باهاش حرف می زدی
کپی می کردی نه این که لینک بدی!!
اون میاد می خونه همش رو
تازه نظر های ما رو هم می خونه!
از این به بعد رمزی می ذارم
رمزشم رمز وبلاگه!!
اولا حق باتو

ولی بقیه شو نگفتی
راستی نفهمیدم چی میگی:(
بابا اون میاد همه پست ها رو می خونه
تمام نظرا رو می بینه!
از این به بعد یاداشت ها م رو با رمز می ذارم!
رمزشم همون رمز وبلاگمه!
اوووووف حالا اینگار چی مینویسه

من خودمم تصمیم گرفتم دیگه نیام
نمیای ؟
میام میام
ولی باید خودمو کنترل کنم
الهی...
خدا کنه همه چی درست بشه!
الهی چی؟
خیلی چی؟
چرا بقیشو نمیگی؟
خداییش مردی ادامه این دوتا رو بگو:)))))))
الهی قربونت برم من!
خیلی دوست دارم
اینم بقیه اش :)))
عمرا ادامه خیلی این نبود
عجب ادم ضایعیم من
هیچ امیدی نداری تو ؟
من هنوز امیدوارم
خدا کنه بشه!!
راستش نه اصلا
الانم دل تنگی بهم فشار میاره وگرنه...
می خوای دیگه ننویسم؟!
اگه دیگه نمینویسی حداقل بهم بگو چک نکنم
امروز وقت نکردم !
می نویسم عزیز دلم می نویسم!
برای تو ننویسم چه کار کنم دیگه؟