آب پاکی!
وقتی آب پاکی را می ریزند یعنی دیگر تمام شد رفت. یعنی هیچ حرفی پس و پیش قبول نیست.
وقتی دیشب آب پاکی را روی دستانم ریختند من فقط نگاه کردم! فقط نگاه! کار دیگری از دستم بر نمی آمد!
وقتی از خستگی یادت برود اسمت چیست اما معشوقه ات جلوی چشمانت باشد یعنی اوضاعت خیلی خراب است.
حرف هایم دیشب همه اش بی نتیجه بود، به هر دری زدم نشد، تنها جوابی که می شنیدم نه بود!
به اینجا که رسید یعنی تمام ! یعنی هرچه رشته ای پنبه!
هیچ کس کاری نمی تواند بکند. کسی دلش با من نیست!
اما کسی را یافته ام!
خدا، تنها خدا می تواند همه چیز را درست کند.
شنیده ای مضطر را؟ دیشب مضطر شدم تنهای تنها ! من بودم و خدایم.
حال من ماندم و قول و قرارم با خدا.
که آیا مرا برساند به یار یا نه! این گوشه دنیا نشسته ام به امید فرج !
آنکه از سنبل او غالیه تابی دارد باز بادلشدگان ناز و عتابی دارد
واقعا؟دلم ریخت
هنگم هنگ
مثه اینکه راستی راستی خدافظ
راستی راستی دارم می میرم!
منم از دیشب تا حالا بهم ریختم!
خیلی داغونم.
خب بهتره فراموشم کنی!
ینی همو فراموش کنیم!
امیدوارم بینه خودمون بمونه همه چیز !
برای همیشه خداجافظ
اگه بشه فراموش کرد!
برای همیشه خداحافظ!!!!
حلالم کن! خیلی اذیتت کردم این چند وقت. هرچی ناراحتی کشیدی تقصیر من بود! می دونم تو هم حالت الان خوب نیست اینم تقصیر منه!
اگر هم ازم نگذری حق داری! حـــــــــــــــــــــق داری